ملوان در نبرد با هیولای هفت سر سرمایه داری

اصلا” هیچ تفاوتی در اصل قضیه وجود ندارد که فی نفسه “سرمایه داری” (به ظاهر جذاب و خوش نقش و نگار و باطنا” خبیث و بی وجدان و بی اخلاق) اساس و الفبایش نبوده و نیست جز تزاید و انباشت و انحصار روزافزون یک سو: تولید و عرضه و سوی دیگر: دنباله رو و مخاطب
اصلا” هیچ تفاوتی در اصل قضیه وجود ندارد که فی نفسه “سرمایه داری” (به ظاهر جذاب و خوش نقش و نگار و باطنا” خبیث و بی وجدان و بی اخلاق) اساس و الفبایش نبوده و نیست جز تزاید و انباشت و انحصار روزافزون یک سو: تولید و عرضه و سوی دیگر: دنباله رو و مخاطب و مشتری؛ (آن هم تا حد ممکن مشتریان و مخاطبانی سراسر منفعل و مقلد) که این حفظ بازار و مشتری، با هر الگو و متد و شیوه و پروپاگاندا-تبلیغات و…صورت می گیرد.
(صدالبته ارزشی و اخلاقی بودن عناوین یادشده کلا بی معنا و بی مصداق است و هیچ محلی از اعراب ندارد)… و ما و امثال ما [آدمهای غالبا “شهرستانی”- ساده و معمولی بیزار از توده وار بودن و اتمیزه شدن و ابزاربودن در قبال این هیولای هفت سر سرمایه داری] نیز هیچ امیدی به پاکسازی و اخلاقی شدن ریزودرشت بازیها و طنازی های “بی شرف آباد” سرمایه داری و تبلیغات تهوع آورش نداشته و نخواهیم داشت.
یقینا در فینال دراماتیک پریروز ۸ خرداد میان ملوان بندرانزلی(به عنوان یکی از دورترین تیمهای فوتبال و کانون های فوتبالی- و حتی اجتماعی کشور)، نسبت به ارکان – مختصات سرمایه داری، با آبی پوشان پایتخت (به عنوان یکی از نزدیک ترین تیم های فوتبالی کشور به سرمایه داری بی بندوبار جاری در کشور و به تبع آن یکسری جریانات سیاسی و رخنه کرده در کلیت فضای سیاسی) شاهد بازی ای بودیم که دقیقا همان ساختار- بافتار سرمایه داری جرار و افعی صفت ارائه نمود و به سادگی هرچه تمامتر( و صرفا تحت عنوان کلیشه ای چون: خطای داوری!) کل این حق کشی از مدتها پیش تعریف شده و به مرحله اجرا درآمده، که در دیدار یادشده سخت جلوه گری نمود، طبیعی شمرده شده! و با فضاحت و پررویی تمام از بازنگری مبرا دانسته شد!
حال به نسبت بازبودن و یا بسته بودن جوامع و نقدپذیری ارکان و زیرمجموعه های حکومتی – دولتی و نیز پروبال گرفتن جامعه مدنی و دخالت یافتن جریانات و افکار اجتماعی(بیرون از هسته حکومت – دولت) در سیاستهای کلی و برنامه ریزی ها و اقتصاد و…است که میزان این انحصارات و پیامدش نابرابری ها- تبعیض ها و تباهی های اجتماعی دچار نوساناتی خواهد شد.
در برخی جوامع چون ایران، از شدت تکرار، این قبیل تبعیضات اصلا” بخشی از مسیر موفقیت و قهرمانی سرخابی ها و امثالهم اند(چراکه کمیت از آن آنان است و دم زدن از هر نکته ای ورای کمیت، در تضاد با استانداردهای {بی ارزشی های} حامیان مالی شان قرار دارد!)
ناگفته مشخص است که در جوامع بسته ای چون ایران کنونی؛ با وجود همه شعارها و حرفهای عوام فریبانه و داستانهایی که در زمینه نفی هرگونه تبعیض و نابرابری سر داده می شود، در مسائل و زمینه های اجتماعی(در این یادداشت اشاره مستقیم به مقوله فوتبال و دیدار فینال پرحرف و حدیثش مورخه ۸ خرداد۱۴۰۴) باز هم این افعی هفت سر سرمایه داری است که پیشتازی می کند و جریان بازی را با ابزارهای پیداوپنهانی که در اختیار دارد به انحراف خواهد کشاند{دقیقا مطابق فینال نفسگیر ۸ خرداد ملوان با…}.
با مقدمات یادشده، به محض مشخص شدن رقیب ملوان بندرانزلی در دیدار فینال جام حذفی، بیش و پیش از آنکه متوجه ظرفیتها و ظرافتهای فنی – تاکتیکی رقیب باشم(که مشخصا در فصل اخیر بی سروسامان بود و نامقتدر) همین واقعیت تلخ در ذهنم ریشه دواند که به ۱۰۰۱ دلیل نامطلوب و ناخوشایند(درصدشان تبلیغات نابرابر و القائات مزخرف و گرایشهای توده وار) تیم رقیب از پشتوانه چندین میلیونی برخوردار است و قطعا اقتصاد و سرمایه داری پیوندیافته با تیم فوتبال استقلال تهران و یقینا مشرف و مسلط بر آن، دقیقا برای تداوم بخشیدن به مولفه هایی چون: مخاطب محوری! و مشتری مداری؟! و خروجی همه اینها دراختیارداشتن و از کف ندادن بازار( که با راه یافتن به بازیهای آسیایی بر ارزشهای مادی اش افزوده خواهد شد) چنین بر شخصیتهای حقیقی و حقوقی مرتبط با برگزاری این دیدار میان – شاید به تعبیری بتوان گفت: بی سیاست ترین و سیاس ترین تیمهای فوتبال کشور – چون همیشه دیکته خواهد نمود که : به هیچ وجه من الوجوه ملوان نباید قهرمان شود و ملوان نباید در عرصه مسابقات آسیایی، به عنوان نماینده ایران برگزیده شود…
احتمال قریب به یقین خودِ سرمربی کنونی ملوان که هم و غمش معطوف موفقیت ملوان بود و با توجه به رده هفتمی در لیگ برتر و صعود به دیدار فینال جام حذفی(در یک فصل و آن هم در مقابل بسیاری تیمهای یک و سروگردن بالاتر از لحاظ دارابودن ساختار باشگاهی و سازماندهی تیمی و انواع و اقسام حمایتهای اقتصادی – سیاسی و…)انصافا” از سرمربیان دیگر ملوان، امثال استیلی ها و مایلی کهن ها و… توانمندتر نشان داد، خیلی خوب متوجه این تبعیضهاست؛ چراکه در همان سال ۱۳۹۰ که همراه با سرخ پوشان پایتخت وارد میادین فوتبال می شد در دیدار فینال جام حذفی(که خرداد آن سال به صورت رفت و برگشت برگزار شد) رویاروی تیم شهر خود و ملوانان بندرانزلی قرار گرفت؛ و چه قرارگرفتنی!؟ که در بیرونی ترین و عمومی ترین نما، ناداور دیدار فوق(علیرضا فغانی) علی رغم بسیاری تجارب و توانایی ها، در آن روز و قضاوت در دیدار رفت، کاملا” عامدانه نقش خویش را در زمینه سوت زدن غرض ورزانه بر ضد ملوان و به سود تیم آن روزهای مازیار زارع و اصحاب و اعوان اقتصادی – سیاسی ایفا نمود… و همین علی دایی با وجود موضع گیری سالهای اخیرش، آن سالها و خاصه فینالی که بوی مشمئزکننده تبانی و عقده گشایی از آن به مشام می رسید، در جبهه باطل ایستاد…
اصلا” به یاد ندارم که موضع آن روزهای سرمربی کنونی ملوان در قبال آن حق کشی؛ تازه آن هم نسبت به تیم شهرش که هم خود و هم پدرش(اصغر زارع) بازیکن – دروازه بانش بوده اند چه بوده است؟! شاید همین کلیشه که:”خب پرسپولیس تیمم بوده و متعهدانه براش بازی کردم دیگه!!…”
آقای سرمربی ملوان! جدا از همه توهمات و غوغاسالاری ها، کمترین تردیدی نداشته باش که هر آنچه در مسلخ ناداوری ۸ خرداد۱۴۰۴ بر ملوان رفت، دقیقا استمرار همان ناداوری رواداشته شده در حق ملوان در خرداد ۱۳۹۰ می باشد؛ با این تفاوت که آن سال با حق کشی قهرمان شدید و ساکت بودی و امسال با حق کشی نایب قهرمان شدیم و حال چه ناراحتی و حق جو و مغشوش و آشفته؟!!!! اما اعتراضی چقدر دیر و نافرجام…
از منظری دیگر: سفرم به اراک برای تماشای دیدار فینال محقق نشد.
شد پنج شنبه ۸ خرداد، به هیچ وجه نمی توانستم در تهران بمانم. دلم در انزلی بود و ذهنم در اراک. اینکه ملوان یک پای فینال جام حذفی باشد و نبض و نفس و شور زندگی در یک شهر با خرامیدن قوی سفید، تنظیم گردد و انرژی روانی یک شهر و شهروندانش و خیلی های دیگر، با ملوان از مرزهای منطق و رویا گذر کند، کم مسئله ای نبود…پس: “انزلی منتظر ماست بیا تا برویم!!”…و پیش به سوی انزلی!
۸ صبح پنج شنبه؛ با پیراهن ملوان بندرانزلی بر تن[یادگاری از واپسین دیدار ملوان در نخستین دوره لیگ برتر،خرداد ۱۳۸۱ و پیراهن شماره ۵ ای که بر تن حسین تلقینی بود] از ترمینال غرب راهی انزلی شدم؟!!!هرچند باران کوچولو از من خواسته بود برای تماشای بازی ملوان به اراک برویم…و مادر باران جان! طعنه وار گفت: در روزی که انبوه مردم از انزلی برای تماشای فینال راهی اراک هستند، تو از تهران به انزلی می روی؟!! آخه تو دیگه کی هستی؟! و خنده مستانه ای کرد!
حدود ساعت ۱۴؛ به انزلی رسیدم. بیش از هر چیز دنبال اطلاع یافتن از جایگاه نصب “تلویزیون شهری” بودم که در سطح شهر و در حضور انبوه دوستداران ملوان دیدار فینال را پخش کند.
حدود ساعت۱۷:۳۰ در آرامستان انزلی، پس از ادای احترام به پدر، دقایقی سر مزار زنده یاد بهمن صالح نیا رفتم( که همسرشان هم حضور داشتند) و توامان آرزوی موفقیت و قهرمانی ملوان را نمودیم.
رسیدم خیابان ناصرخسرو، مردم یک شهر؛ فردی و جمعی، پیاده و سواره به سمت ساحل دریای خزر رهسپار بودند، با کلی بوق و پرچم و فریاد و نقش و احساس و تعلق خاطر و عشق ملوانی…
راس ساعت ۱۹ در ابتدای موج شکن انزلی- ساحل دریای خزر و کنار کشتی میرزاکوچک خان بودم.
همه آمده بودند، هارمونی دلنوازی از دوستی و همدمی و همدلی میان چندین نسل؛ کودک و جوان و میانسال و کهنسال و دختر و پسر و دهاتی و شهری و مدرن و سنتی و…بی واسطه و به زیبایی تراکم آن همه احساس در آستانه انفجار از سوی مردم یک شهر حس می شد.
آه! با قهرمانی ملوان چه رویایی می شد این شباهنگام عاشقانه مان در کنار ساحل و زیر سقف غرورانگیز خاطرات مشترک و بی بدیل مان از بدو کودکی تا حال…
بازی آغاز شد. برتری از آن ملوان بود و توپ و زمین کاملا در اختیار سربازان بی ادعا…یکی – دو فرصت از کف رفت، ناخودآگاه گفتم”نزنی می خوری”…حریف، حریف قابلی نبود، حداقل در برابر اراده ملوانان، اما پس چشم پوشی نسبت به اخراج بازیکن آبی پوش و نیز خطای مسلم در دقیقه ۴۵ روی بازیکن ملوان. هر چه به انتهای وقت قانونی و اضافه نزدیکتر می شدیم از کوبندگی و آن انسجام ملوانان کاسته می شد و در عوض آبی پوشان( که انصافا گل کوچک بازان خوبی اند!) بیشتر در زمین ملوان آفتابی می شدند.
این میان از یک چیز مطمئن بودم، اگر حتی سر سوزنی در منطقه هجده قدم و آن حوالی فرصت گیرشان بیاید قطعا استفاده خواهند کرد … هرچه که از زمان بازی می گذشت هیجانات میان انبوه تماشاگران دیدار ملوان در کنار ساحل افزایش می یافت و فراگیرتر و غراتر به حمایت از قوی سپید محبوبشان می پرداختند. ساعت از ۲۲ گذشته بود و دیگر از دقیقه ۱۱۵ دوست داشتم داور سوت پایان بازی را بزند و کار به ضربات پنالتی کشیده شود….و شد آنچه نباید می شد! دقیقه ۱۱۹ و در شرایطی که بازیکن ملوان نقش بر زمین بود و داور معلوم الحال، بی اعتنا به این قضیه، متاسفانه توپ وارد دروازه ملوان شد و جام از دسترس مان خارج….و زیباترین رویاهایی که برای هنگامه پیروزی و فتح ملوان ساخته بودیم، نقش بر آب شد…
پی نوشت۰: مثل خیلی چیزهای دیگر در دل این جامعه به شدت متظاهر( خاصه اهل فوتبالش) عنوان و مفهوم(فرپلی) نیز حجاب و نقابی بیش نیست. همانند همان دست دادن و احوال پرسی های مزورانه شروع بازی ها. چرا لحظاتی قبل از دقیقه ۱۱۹ که مدافع ملوان، روی زمین افتاده بود، بازیکنان مردم دار، باشعور، بامروت و نیک نفس استقلال تهران، صحنه را ندیدند و با اقدامی جوانمردانه بازی را نگاه نداشته و توپ را به بیرون نزدند؟!(جوانمردی در قبیله شمایان مدتهاست که به خاک سپرده شده…)
۱: آقای وریا غفوری! تو و امثالهم که اینقدر خود را مدافع حق و عدالت نشان می دهی و به زعم خویش با دردهای مردم همسویی که برای دلجویی از دخترکی که مادر خویش را در جریان اعتراضات سال۱۴۰۱ از،دست داده، راهی شهر و دیارش می شوی، چرا به صرف هم تیمی بودن و سابق بر این آبی پوش بودن، بی عدالتی جاری در دیدار فینال را از یاد بردی و بلافاصله تبریک قهرمانی را به تیمی گفتی که دقیقا با توسل به همان حق کشی و بی عدالتی که ظاهرا از آن بیزاری، جایگاه قهرمانی را از ملوان ربود؟؟احتمالا اقدام سال۱۴۰۱ تو امثال تو صرفا تحت تاثیر یکسری هیجانات زودگذر بوده و نه به خاطر درکی عمیق از مفهوم عدالت…
۲.آقای سرمربی ملوان! همه اجحافات صورت گرفته نسبت به ملوان درست، اما چرا هرچه از زمان بازی می گذشت، بروبچه های ملوان کم جربزه تر و غیرهجومی تر ظاهر می شدند، که انگار از یک زمان به بعد، تمایل داشتند به کشیدن بازی به ضربات پنالتی؟!
۳.وزیر ورزش آذری تبار! و گیلانی دیار! ملوان در هیچ دوره ای از هیچ رانت و پوئن چسبیدگی به سیستم و ساختار سیاسی بهره نبرده و بازهم نخواهد برد(چرا که اصالت ملوان و مکتب فوتبال منبعث از آن، چنین اجازه ای نخواهد داد). این قبیل “شبه قهرمانی ها” پشیزی نمی ارزند… اگر، اگر و اگر خود را مدافع حق و حقیقت در پهنه فوتبال کشور می دانی، با اراده نیک پایانی بگذار بر انبوه فساد و رانت و بی اخلاقی و حق کشی در فوتبال کشور[صحبتهای محمد احمدزاده را در مراسم تشییع زنده یاد بهمن صالح نیا به یاد داری و به یاد خواهیم سپرد]……
۴دوستداران و خانواده بزرگ ملوان:شب فینال چهارشنبه ۸ خرداد، پایان بسیار تلخی رقم خورد برای ما و ملوان، اما همانطور که حتی قهرمانی ملوان نیز،نه پایان کار، که تنها به منزله نقطه شروع بسیاری تغییر- تحولات عمیق و معنادار می توانست تلقی شود، امید که همین نایب قهرمانی در مجموعه باشگاهداری- تیمداری ملوان، آغازگر پویایی و تفکر سالم و حرکت درست در مسیر موفقیتهای باشد( دقیقا در تضاد با همان سرمایه داری بی بندوبار) و یقینا در مسیر صعب درستی و اخلاق مداری…و امید آنکه این اقیانوس احساسات راستین و اکسیر معنوی و انرژی ناب نسبت به ملوان، در دیگر زمینه های اجتماعی انزلی -غازیان و درصدشان بحران هایی چون: مرداب و بیکاری و اقتصاد و مسئولیت ناشناسی ها و هویت زدایی ها و لاکچری بازیها…نیز به عینیت درآید. آمین…
۲۲:۱۷. ۹ خرداد ۱۴۰۴ بندرانزلی-سروش ملت پرست

برچسب ها :آب ، آبی ، آخه ، آذری ، آرامستان ، آرزوی ، آستانه ، آسیایی ، آغاز ، آغازگر ، آفتابی ، آنان ، آنچه ، آنکه ، آورش ، ابتدای ، ابزاربودن ، ابزارهای ، اتمیزه ، اجتماعی ، اجحافات ، احساس ، احساسات ، احمدزاده ، احوال ، اختیار ، اخراج ، اخلاق ، اخلاقی ، ادای ، اراک ، ارزشی ، ارکان ، استانداردهای ، استقلال ، استمرار ، استیلی ، اش ، اشاره ، اصالت ، اصحاب ، اصل ، اطلاع ، اعتراضات ، اعتراضی ، اعتنا ، اعراب ، اعوان ، افتاده ، افزایش ، افزوده ، افعی ، افکار ، اقتصاد ، اقتصادی ، اقدام ، اقدامی ، اقسام ، اقیانوس ، اکسیر ، الفبایش ، القائات ، الگو ، الوجوه ، امثال ، امثالهم ، امسال ، امید ، امیدی ، انباشت ، انبوه ، انتهای ، انحراف ، انحصار ، انحصارات ، اند ، انرژی ، انزلی ، انسجام ، انصافا ، انفجار ، انگار ، انواع ، اهل ، ایران ، ایفا ، اینقدر ، اینها ، باران ، بازار ، بازان ، بازبودن ، بازنگری ، بازهم ، بازی ، بازیکن ، بازیکنان ، باش ، باشگاهداری ، باشگاهی ، باطل ، بافتار ، بالاتر ، بامروت ، بانش ، بتوان ، بحران ، بخشی ، بخشیدن ، بدو ، بدیل ، براش ، برتر ، برتری ، برخوردار ، بردی ، برگزار ، برگزاری ، برگزیده ، برگشت ، بروبچه ، بزند ، بگذار ، بلافاصله ، بمانم ، بندرانزلی ، بندوبار ، بهره ، بهمن ، بودم ، بودی ، بودیم ، بوق ، بوی ، بی ، بیاید ، بیرون ، بیرونی ، بیزار ، بیکاری ، پاکسازی ، پای ، پایانی ، پایتخت ، پخش ، پرچم ، پرحرف ، پرداختند ، پررویی ، پرسپولیس ، پرست ، پرسی ، پروبال ، پروپاگاندا ، پریروز ، پسر ، پشتوانه ، پشیزی ، پنالتی ، پهنه ، پوئن ، پوش ، پوشان ، پوشی ، پویایی ، پی ، پیاده ، پیامدش ، پیداوپنهانی ، پیراهن ، پیروزی ، پیشتازی ، پیوندیافته ، تاثیر ، تازه ، تاکتیکی ، تبانی ، تباهی ، تبریک ، تبع ، تبعیض ، تبعیضات ، تبلیغات ، تجارب ، تحولات ، تداوم ، تراکم ، تردیدی ، ترمینال ، تزاید ، تشییع ، تضاد ، تعبیری ، تعلق ، تغییر ، تفاوتی ، تفکر ، تلخ ، تلخی ، تلقی ، تلقینی ، تماشاگران ، تماشای ، تمام ، تن ، تنظیم ، تهران ، تهوع ، تو ، توامان ، توانایی ، توانست ، توانستم ، توانمندتر ، توپ ، توده ، توسل ، تولید ، توهمات ، تیم ، تیمداری ، تیمم ، تیمهای ، تیمی ، جاری ، جام ، جامعه ، جایگاه ، جبهه ، جذاب ، جرار ، جربزه ، جریان ، جریانات ، جلوه ، جو ، جوامع ، جوان ، جوانمردانه ، چراکه ، چسبیدگی ، چشم ، چقدر ، چندین ، چنین ، چهارشنبه ، چون ، چیزهای ، حامیان ، حجاب ، حدود ، حدیثش ، حذفی ، حرفهای ، حرکت ، حریف ، حس ، حسین ، حضور ، حفظ ، حق ، حقوقی ، حقیقت ، حقیقی ، حکومت ، حکومتی ، حمایت ، حمایتهای ، حوالی ، خاصه ، خاطر ، خاطرات ، خاک ، خان ، خانواده ، خبیث ، خرامیدن ، خرداد ، خزر ، خطای ، خنده ، خواسته ، خواهند ، خواهیم ، خوبی ، خورد ، خویش ، خیابان ، دارابودن ، داری ، داشتم ، داشتند ، دانسته ، داور ، دایی ، دچار ، دخالت ، دختر ، دخترکی ، درآید ، دراختیارداشتن ، دراماتیک ، دردهای ، درستی ، درصدشان ، درکی ، دروازه ، دریای ، دقایقی ، دقیقه ، دل ، دلجویی ، دلم ، دلنوازی ، دم ، دنباله ، دهاتی ، دهی ، دواند ، دورترین ، دوره ، دوستداران ، دوستی ، دولتی ، دیارش ، دیدار ، دیر ، دیکته ، دیگه ، ذهنم ، راس ، راستین ، رانت ، راهی ، رخنه ، رده ، رسیدم ، رغم ، رقم ، رقیب ، رهسپار ، رواداشته ، روانی ، روزافزون ، روزهای ، رویا ، رویاروی ، رویاهایی ، رویایی ، ریزودرشت ، ریزی ، ریشه ، زارع ، زدایی ، زدن ، زعم ، زمین ، زمینه ، زندگی ، زنده ، زودگذر ، زیباترین ، زیبایی ، زیرمجموعه ، ساحل ، ساختار ، سادگی ، سازماندهی ، ساکت ، سال ، سالم ، سالها ، سالهای ، سپرده ، سپید ، سخت ، سربازان ، سرخ ، سرخابی ، سرمایه ، سرمربی ، سرمربیان ، سروسامان ، سروش ، سروگردن ، سطح ، سفرم ، سقف ، سنتی ، سواره ، سوت ، سود ، سوزنی ، سوی ، سیاس ، سیاست ، سیاسی ، شان ، شاهد ، شباهنگام ، شدت ، شدند ، شدید ، شدیم ، شرایطی ، شرف ، شعارها ، شکن ، شماره ، شمایان ، شمرده ، شنبه ، شهر ، شهرش ، شهروندانش ، شهری ، شور ، شیوه ، صالح ، صبح ، صحنه ، صعب ، صعود ، صفت ، ضد ، ضربات ، طبیعی ، طعنه ، طنازی ، ظاهر ، ظاهرا ، عاشقانه ، عامدانه ، عدالت ، عدالتی ، عرصه ، عرضه ، عشق ، عقده ، علی ، عمومی ، عمیق ، عناوین ، عوام ، عوض ، عینیت ، غازیان ، غالبا ، غراتر ، غرب ، غرض ، غرورانگیز ، غمش ، غوغاسالاری ، غیرهجومی ، فتح ، فراگیرتر ، فردی ، فرصت ، فریاد ، فریبانه ، فساد ، فصل ، فضاحت ، فضای ، فنی ، فوتبال ، فوتبالی ، فی ، فینال ، فینالی ، قابلی ، قانونی ، قبال ، قبیل ، قبیله ، قدم ، قریب ، قضاوت ، قضیه ، قهرمان ، قهرمانی ، قوی ، کار ، کاسته ، کانون ، کرد ، کردم ، کرده ، کشتی ، کشی ، کشیدن ، کشیده ، کف ، کلا ، کلیت ، کلیشه ، کمترین ، کمیت ، کنونی ، کهن ، کهنسال ، کوبندگی ، کوچولو ، کودک ، کودکی ، گذر ، گذشت ، گرایشهای ، گردد ، گری ، گشایی ، گفتی ، گل ، گیرشان ، گیلانی ، لاکچری ، لحاظ ، لحظاتی ، لیگ ، مادر ، مادی ، مازیار ، ماست ، مالی ، مان ، مایلی ، مبرا ، متد ، متعهدانه ، متوجه ، مثل ، محبوبشان ، محض ، محقق ، محلی ، محمد ، مخاطب ، مخاطبانی ، مختصات ، مدافع ، مدتها ، مدتهاست ، مدرن ، مدنی ، مراسم ، مرتبط ، مرحله ، مرداب ، مردم ، مرزهای ، مزار ، مزخرف ، مزورانه ، مسئله ، مسابقات ، مستانه ، مسلخ ، مسلط ، مسلم ، مسیر ، مشام ، مشترک ، مشتری ، مشتریان ، مشخصا ، مشرف ، مشمئزکننده ، مصداق ، مطابق ، معطوف ، معلوم ، معمولی ، معنا ، معنادار ، معنوی ، مغشوش ، مفهوم ، مقدمات ، مقوله ، مکتب ، ملت ، ملوان ، ملوانان ، منبعث ، منتظر ، منزله ، منطق ، منطقه ، منظری ، منفعل ، موج ، مورخه ، موضع ، موفقیت ، مولفه ، میادین ، میانسال ، میرزاکوچک ، میزان ، میلیونی ، ناب ، نابرابر ، نابرابری ، ناخودآگاه ، ناداور ، ناداوری ، ناراحتی ، ناشناسی ، ناگفته ، نامطلوب ، نایب ، نبرده ، نبض ، نبوده ، نخستین ، نخواهد ، نخواهیم ، ندادن ، ندارم ، نداشته ، ندیدند ، نزدیکتر ، نسبت ، نشد ، نصب ، نفس ، نفسگیر ، نفسه ، نفی ، نقابی ، نقدپذیری ، نقش ، نکته ، نگار ، نماینده ، نمود ، نمودیم ، نوساناتی ، نیا ، نیک ، هارمونی ، هایی ، هجده ، هرچه ، هسته ، هفتمی ، همانطور ، همانند ، همدلی ، همدمی ، همسرشان ، همسویی ، هنگامه ، هویت ، هیجانات ، هیولای ، واپسین ، وار ، وارد ، واسطه ، واقعیت ، وجدان ، وجه ، ورای ، ورزانه ، ورزش ، وریا ، وزیر ، وقت ، یادداشت ، یادشده ، یافت ، یافتن ، یقین ، یقینا ، یکسری
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰