کهکشان فوتبال دروغین بود؛ کهکشان یعنی مردان المپیک
یک موقعهایی باید اعتراف کنی. باید بایستی، باید لنز نگاه به واقعیت را عوض کنی و همه آن چیزهایی که در رتبه نخست علائقت هست و عاشقش هستی را کنار بگذاری و به “حقیقت” همانطور که وجود دارد “حقیقی” نگاه کنی. ما فوتبالنویسها؛ جماعتی که ویروس “دوست داشتن” این “دوست داشتنی” لعنتی را بی رحمانه
یک موقعهایی باید اعتراف کنی. باید بایستی، باید لنز نگاه به واقعیت را عوض کنی و همه آن چیزهایی که در رتبه نخست علائقت هست و عاشقش هستی را کنار بگذاری و به “حقیقت” همانطور که وجود دارد “حقیقی” نگاه کنی.
ما فوتبالنویسها؛ جماعتی که ویروس “دوست داشتن” این “دوست داشتنی” لعنتی را بی رحمانه به رگهای شما تزریق کردیم باید اعتراف کنیم به دروغی که “ما” به شما گفتیم. کهکشان جای دیگری بود.کهکشان یعنی ۱۷ مرداد ۹۱. کهکشان یعنی شبی که کشتی، وزنه برداری و پرتاب دیسک، پرچممان را در بلندترین چشم انداز جهان بالا برد و در قلب لندن، غرور ایرانیها دوباره از نو جان گرفت. ما از امثال گردان، بنگر و نکونام برای شما کهکشان ساختیم. جملاتی دروغین و پر آهنگ از افتخار سرودیم اما کدام افتخار؟ آخرین بار که این فوتبال موی تنت را سیخ کرد، کی بود؟ آخرین مرتبهای که تیم باشگاهیات در آسیا چیزی شد به چه زمانی مربوط میشود؟ تیم ملی کشورت که مملو از این مثلا کهکشانیهاست دقیقا آخرین بار کی موجب شد سرت را به عنوان یک ایرانی بالا بگیری؟ میدانی بازی ایران و آمریکا برای قرن گذشته بود؟ ناکامی سه دههای در جام ملتهای آسیا برایمان عادت شده؛ نرفتن به جام جهانی چندان فاجعه بار نیست. فوتبال ملی ما هیچ بهانهای برای شاد بودن مان باقی نگذاشته. شاید تا ده سال پیش لژیونر کردن ستارههایش تنها دل خوشیمان برای پرداختن بی حد و مرز به آن بود اما آن چشمه هم خشکید. ما به شما ضمانت میدهیم دست کم تا پنج سال آینده اصلا ستارهای وجود ندارد که حتی لیگ اسلواکی به سراغش بیاید. کریم انصاریفرد بالقوهترین ستارهاش است که این روزها در ناکامی پرسپولیس یکی از متهمان اصلی است و باید پاسخگوی خیلی از چیزها باشد.
کهکشان محمد رویانیان از جنس رسانه بود. یعنی چیزی به صورت چگالی وجود نداشت. یک حجم بود بر روی سطح خالی، سطحی از جنس قلمفرسایی امثال من. ما سوژه میخواستیم، شما بهانه میخواستید، ورزش باید در یک جایی “پول دولت” را چال میکرد و این شد که همه دست در دست هم دادیم تا فوتبال فربه شود از پول، خالی شود از اصول. مسئله پول شخصی نبود که اگر چنین بود اصلا به کسی ربط نداشت یکی مثل حسین هدایتی دوست دارد یک میلیارد به یک مدافع سی و سه ساله بدهد. اگر در اروپا رئال از خزانهاش( نه جیب دولت مادرید) پول دو بوئینگ ۷۴۷ را به رونالدو میدهد از آن طرف چیزی عایدش میشود. چون لباس ستاره، حضور ستاره، گلزنی ستاره، افتخارآفرینی ستاره، سرمایه را به انواع مختلف بازگشت میدهد. همین رونالدو یعنی حضور در تور آمریکا و پر شدن ورزشگاه از مردمانی که برای تیم ملی فوتبالشان به زور به استادیوم میآیند. پس سرمان را به سر فوتبالی نگذاریم که اگر هنگفت پول ستاره میدهد اطمینان دارد بازگشتی وجود دارد اگر بر نگردد میشود پارما و باید برود به قهقرا. اما در اینجا ما پول ساخت سه سالن کشتی را با وقاحت بر میداریم و میدهیم به یک فصل دروازبانی که در هفته چهارم ذخیره تیمش میشود! باشگاه پرسپولیس چند درصد از پول خرید این مثلا ستارهها را قادر به بازگرداندن است؟ کدام ورزشگاه خصوصی، کدام پول بلیت، کدام حق پخش واقعی؟ اینجا همه چیز دولتی است.علی فتحالله زاده اشک میریزد که بزور پول بگیرد و برای یک فصل، یک و نیم میلیارد بدهد تنها به یک بازیکن. او مدیر دولتی است. پول دولتی میگیرد و وقتی پول دولت عوض دو و میدانی، وزنه برداری، کشتی به جیب ستارههای فوتبال برود یعنی جوانی که شاید باید سوریان و نوروزی و قاسمی میشد، هیچی نمیشود. تازه اگر معتاد نشود. در چنین شرایطی به صورت کاملا اتفاقی این پول به جیب فوتبالیستی میریزد که با هر متر و معیاری لیاقت یک دهم دریافتش را هم ندارد. صحبت امثال مهدوی کیا، دایی و کریمی نیست که بیشترین خدمت را به فوتبال ملی کردند و با حضور در معتبرترین تیمهای جهان، دهها برابر پول هزینه شدهشان را عودت دادند. این حرفها از روی جو مدال المپیک نیست؛ اگر”ساز و کار” فوتبال بر ساخت چنین بازیکنانی بود “باید” هم چنین میکردیم اما باور کنید اینچنین نیست. میدانید چرا باید سید جلال حسینی در این سن و سال رقم قراردادش بالای یک میلیارد باشد؟ چون” پول ورزش دولتی” بیبند و بار در فوتبال هزینه شد و اینچنین ارقام لجام گسیخته بالا رفت.
المپیک بهانه میشود و یک مواقعی باید ایستاد، باید به پشت سر نگاه کرد و دید ما به بهای چه چیزی از چه چیزهایی به راحتی گذشتیم. فریب حرفهای قلعه نویی را نخورید که مینشیند چرتکه میاندازد و میگوید؛ یک مسابقه فوتبال وقت پنج ساعته حدود ۸۰ هزار نفر را در ورزشگاه آزادی بصورت مفید پر میکند و چون چنین سرگرمی مفیدی وجود دارد باید هم پول خرجش کرد. در هیچ جای جهان به چنین بهانهای به یک فوتبالیست آنقدر نمیدهند که تنها قیمت چهارچرخش ۷۵۰ میلیون تومان شود. با فرمول قلعهنویی اوقات جوانان را پر کردن یعنی گرم کردن شومینه یک خانه ویلایی با اسکناسهای صد دلاری. آری خانه گرم میشود اما دقیقا به بهای یک پالایشگاه نفت نداشته. اگر یکی مثل قلعه نویی موافق تزریق پول جنون وار است دلیل دارد و دلیلش هم این است که با پول فوتبال دولتی باشگاه مس به او پیشنهاد سه میلیاردی میدهد و او اینچنین به سرهوادار منت میگذارد که از بزرگترین پیشنهاد تاریخ فوتبال ایران گذشته است. البته یکی نیست بگوید؛ مس قرار بود کانوته را هم بخرد اما پول همین جباری و مجیدی خودمان را هم نداشت. شاید پول خوبی به اندازه همان پولهای سپاهان به او میداد اما آن سه میلیارد اگر وجود خارجی داشت آنها آدم بزرگتری از ابراهیم قاسمپور را روی نیمکتشان میکاشتند.
آنچه شرحش رفت تنها سطری بود از کتاب پر رنج فوتبال ایران که پول آن را فقیرتر کرد. اما بهانه این نگاه به عقب، افتخار آفرینی مردانی بود که درخشانترین شب تاریخ ورزش ایران را رقم زدند. یکی مثل قاسمی که با کم ترین توجه ممکن از “حیث مالی” بزرگترین” افتخار ممکن” در عالم ورزش را برای ما صید کرد حالا دستگاه “ورزش دولتی” به او وعده ۱۵۰ میلیون تومان را میدهد. یکی مثل بهداد سلیمی رگهای سرش زیر وزنه تا مرز پارگی آماس میکند تا غرور یک ملت با مدالش پرواز کند و آن وقت ما در اینجا ؛ فوتبالیستی را داریم که یک و نیم میلیارد قرار داد بسته و در چهار بازی تنها یک بار موفق به گلزنی شده است. آن لحظهای که امید نوروزی بالای سکو رفت و نگاهش به پرچم کشورش بود شاید یک دلمشغولی بیشتر نداشت؛ با ۲۰۰ سکهای که بعنوان جایزه”شاید به همین زودی ها” به او بدهند در کجای پایتخت می تواند یک خانه ۷۰ متری بخرد.
این یک اعتراف است ؛ فوتبال نویسها به عنوان اصحاب رسانه به ورزش این مملکت خیانت کردند. ما بودیم که قیمت خرید کریس و کاکا را بر سر غیر فوتبالیها کوبیدیم و اینچنین قیمت فوتبالیستهای بی کیفیت وطنی را تا عرش اعلا بالا بردیم وحالا نتیجه پیش روی ماست؛ لیگ فوتبال با هزینهای بالای صد میلیارد تومان تقریبا هیچ افتخاری حتی درسطح آسیا کسب نمیکند و آن وقت باید بنشینیم و ببینیم مدال آوران بزرگ این مرز و بوم ورزشکارانی هستند غالبا پژوسوار که “ورزش دولتی” بخشی از حقشان را به صورت تنها ۲۰۰ سکه و در ازای مهمترین عنوان ورزشی جهان به آنها میدهد. اگر سهم سلیمیها پژو است بر آن حرجی نیست اما در فوتبال دولتی به بازیکنی که لیگ قطر هم او را نمیخواهد نباید پورشه داد. این شبها همین پژو سوارها بودند که از یاد بیست – سی میلیون طرفدار فوتبال بردند که ستارههای میلیاردی با اعصاب شان چه کردند. نه…این انصاف نیست. ما راه را اشتباه رفتیم.کهکشان یعنی افتخار در جام جهانی، طلا در المپیک.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰