…خداحافظت ملوان*
سالهاست تورو نمیخوام خداحافظت ملوان(شبهملوان)
سخته یا ساده؟ سرانجام خداحافظت ملوان
بسته پژواک اسارت واسه دلخوشی به یک نام
همهچی رنگی از اوهام خداحافظت ملوان
حقیقت تلخ و همینه تو فقط یه سایه هستی
از یه عشق و اونهمه جام خداحافظت ملوان
سایه؟! حتی سایه هم نه تو نماد حقکشیها
توی شهر خاطرههام خداحافظت ملوان
نه تو اون قویسپیدی باشکوه و پرطراوت
و نه من رفیق ایام خداحافظت ملوان
خیلیها میگن یه عشقی عشق مطلق! و چه حاصل؟
سیوچندساله تو این دام خداحافظت ملوان
اینکه من دارم میبینم ازدحام پول و پوچی است
فوتبالی به طعم سرسام خداحافظت ملوان
انزلیام پر دردِ پر زخمِ و پرغربت
همهچی در حد اعدام خداحافظت ملوان
غازیانام پر اشکِ پر آه و پر پیری
تو یه دامی توی دنیام خداحافظت ملوان
این وسط چه معنی داره فوتبال و اینهمه غوغا؟!
یه جُکه عینهو برجام! خداحافظت ملوان
جامعه مفلوک بمونه که تو تسکین قلوبی؟!
بیخیال آرزوهام خداحافظت ملوان
اولویت چیز دیگه است قشر فرهنگی و کارگر
تو اصلاً نیستی دلارام خداحافظت ملوان
ملوانِ من همونجاست جانمی! توی زمین پاس
شهریارانی چه خوشنام خداحافظت ملوان
فارغ از فیسوافاده همشون خالص و ساده
تا دم آخر همونجام خداحافظت ملوان
کاپیتان همونه جانا محمد قدیربحری
رو موتورگازی چه آرام خداحافظت ملوان
جام غرق عشق سال ۶۹ یادش گرامی
آخرخط اشک رو چشمام خداحافظت ملوان
ملوان انزلیِ نوستالژی سالهای دور
نه چنین لکنده و خام خداحافظت ملوان
سالهایی پر از رفاقت ملوانی عین مردم
بیسیاست پرِ الهام خداحافظت ملوان
سیاست ناخالصیرو عادی کرده توی شهرم
من تو این بازی نمیآم خداحافظت ملوان
ملوانِ آماتور داشت عطر جانبخشی ز یک شهر
حالا شبهحرفهای پرابهام خداحافظت ملوان
ملوانم بشه مسخِ فوتبالی چنین کثافت؟
پول هرز دروغ و دشنام خداحافظت ملوان
حالا من کنار باران و به یاد اون ملوان
بیقرارشم و میآم خداحافظت ملوان
درودی دوباره بر آن ملوان بتشکن باد
خودمو و رؤیامو میخوام خداحافظت ملوان
این نه فوتبالِ و نه این ملوان انزلیِ
طنز تلخ بام تا شام خداحافظت ملوان
نتونستم این کلاهُ سر خستهام بزارم
غرق تبعیض بیارام خداحافظت ملوان
زندهبادا یاد آن قو ملوان دهه شصت
مقتدر و خوشخرام خداحافظت ملوان
آخر قصه همینه هر ملوانی، ملوان نیست
بیسوادی تکوتنهام خداحافظت ملوان
دوست دارم همون صفا و سادگیهای قدیمو
با همین شعر لب دریام خداحافظت ملوان…
۲۶ مرداد ۱۴۰۳ خورشیدی سروش ملتپرست ـ انزلیچی ـ غازیانی دور از وطن
• منظور از (خداحافظ ملوان)، اشاره به ماهیتهای متفاوت تیمی است در ادوار مختلف، تأکید بر(با مردم بودن) و اصالت و راستی و دوستی و درستی و برای مردم ماندن ملوان دهه۱۳۶۰. رویکرد اصلی این شعر تفاوت قائلشدن معنایی ـ محتوایی میان ملوان بندرانزلی بااصالت و معتبر و بیحاشیه دهه ۶۰ است؛ با آن همه تأثیرات مثبت اجتماعی(در یک شهر بندری کوچک)، با شبهملوان پرپول و پرحاشیه سالها و دهههای اخیر و مستحیلشده در عرصه سیاست و مادیگرایی محض و غوغاسالاری و بهتعبیری مختصر: هر ملوانی که ملوان نیست…
…خداحافظت ملوان*
سالهاست تورو نمیخوام خداحافظت ملوان(شبهملوان)
سخته یا ساده؟ سرانجام خداحافظت ملوان
بسته پژواک اسارت واسه دلخوشی به یک نام
همهچی رنگی از اوهام خداحافظت ملوان
حقیقت تلخ و همینه تو فقط یه سایه هستی
از یه عشق و اونهمه جام خداحافظت ملوان
سایه؟! حتی سایه هم نه تو نماد حقکشیها
توی شهر خاطرههام خداحافظت ملوان
نه تو اون قویسپیدی باشکوه و پرطراوت
و نه من رفیق ایام خداحافظت ملوان
خیلیها میگن یه عشقی عشق مطلق! و چه حاصل؟
سیوچندساله تو این دام خداحافظت ملوان
اینکه من دارم میبینم ازدحام پول و پوچی است
فوتبالی به طعم سرسام خداحافظت ملوان
انزلیام پر دردِ پر زخمِ و پرغربت
همهچی در حد اعدام خداحافظت ملوان
غازیانام پر اشکِ پر آه و پر پیری
تو یه دامی توی دنیام خداحافظت ملوان
این وسط چه معنی داره فوتبال و اینهمه غوغا؟!
یه جُکه عینهو برجام! خداحافظت ملوان
جامعه مفلوک بمونه که تو تسکین قلوبی؟!
بیخیال آرزوهام خداحافظت ملوان
اولویت چیز دیگه است قشر فرهنگی و کارگر
تو اصلاً نیستی دلارام خداحافظت ملوان
ملوانِ من همونجاست جانمی! توی زمین پاس
شهریارانی چه خوشنام خداحافظت ملوان
فارغ از فیسوافاده همشون خالص و ساده
تا دم آخر همونجام خداحافظت ملوان
کاپیتان همونه جانا محمد قدیربحری
رو موتورگازی چه آرام خداحافظت ملوان
جام غرق عشق سال ۶۹ یادش گرامی
آخرخط اشک رو چشمام خداحافظت ملوان
ملوان انزلیِ نوستالژی سالهای دور
نه چنین لکنده و خام خداحافظت ملوان
سالهایی پر از رفاقت ملوانی عین مردم
بیسیاست پرِ الهام خداحافظت ملوان
سیاست ناخالصیرو عادی کرده توی شهرم
من تو این بازی نمیآم خداحافظت ملوان
ملوانِ آماتور داشت عطر جانبخشی ز یک شهر
حالا شبهحرفهای پرابهام خداحافظت ملوان
ملوانم بشه مسخِ فوتبالی چنین کثافت؟
پول هرز دروغ و دشنام خداحافظت ملوان
حالا من کنار باران و به یاد اون ملوان
بیقرارشم و میآم خداحافظت ملوان
درودی دوباره بر آن ملوان بتشکن باد
خودمو و رؤیامو میخوام خداحافظت ملوان
این نه فوتبالِ و نه این ملوان انزلیِ
طنز تلخ بام تا شام خداحافظت ملوان
نتونستم این کلاهُ سر خستهام بزارم
غرق تبعیض بیارام خداحافظت ملوان
زندهبادا یاد آن قو ملوان دهه شصت
مقتدر و خوشخرام خداحافظت ملوان
آخر قصه همینه هر ملوانی، ملوان نیست
بیسوادی تکوتنهام خداحافظت ملوان
دوست دارم همون صفا و سادگیهای قدیمو
با همین شعر لب دریام خداحافظت ملوان…
۲۶ مرداد ۱۴۰۳ خورشیدی سروش ملتپرست ـ انزلیچی ـ غازیانی دور از وطن
• منظور از (خداحافظ ملوان)، اشاره به ماهیتهای متفاوت تیمی است در ادوار مختلف، تأکید بر(با مردم بودن) و اصالت و راستی و دوستی و درستی و برای مردم ماندن ملوان دهه۱۳۶۰. رویکرد اصلی این شعر تفاوت قائلشدن معنایی ـ محتوایی میان ملوان بندرانزلی بااصالت و معتبر و بیحاشیه دهه ۶۰ است؛ با آن همه تأثیرات مثبت اجتماعی(در یک شهر بندری کوچک)، با شبهملوان پرپول و پرحاشیه سالها و دهههای اخیر و مستحیلشده در عرصه سیاست و مادیگرایی محض و غوغاسالاری و بهتعبیری مختصر: هر ملوانی که ملوان نیست…
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱